خدا آتنا را بعد از ۶ سال چشم انتظاری به ما داد. صدای دست و پا زدنش را توی شکمم که میشنیدم اشک در چشمهایم جمع میشد. وقتی به دنیا آمد و توی بغلم گذاشتند صدای نفسهایش دیوانهام میکرد...
خدا آتنا را بعد از ۶ سال چشم انتظاری به ما داد. صدای دست و پا زدنش را توی شکمم که میشنیدم اشک در چشمهایم جمع میشد. وقتی به دنیا آمد و توی بغلم گذاشتند صدای نفسهایش دیوانهام میکرد...