رئیس پلیس راه کشور از آغاز طرح تابستانه پلیس راهور در جادههای کشور از فردا خبر داد.
هر زمان صحبت از طراحی های اداری می شود ، همه به یاد رنگهای قهوه ای ، کرم و مشکی می افتند با همان مبلمان های منضبط و حال و هوای خشک. اغلب طراحان داخلی اینگونه فضاها نیز ، در تلاشند از این معیار دور نشوند و در طول طراحی آن را حفظ می نمایند.طراحی چهارچوب دارد، اما خلاقیت در آن سقفی ندارد. دست و پای خود را در طراحی نبندید.ذهن خود را رها کنید.خودتان را در فضایی که می خواهید طراحی کنید قرار دهید. نیازهای شما چیست ؟چگونه عملکرد بهتری درآن فضا خواهید داشت؟چه رنگی به شما پویش بالاتری میدهد؟فعالیت های شما در چه بستر حرکتی روان تر خواهد بود؟ کمی ساختار شکنی بد نیست،البته فراموش نکنید این پرواز دادن ذهن ، شما را از کاربری اصلی فضا دور نسازد. ذهن معمارانه خود را تربیت کنید در حیطه ایی که شما برایش تعریف می کنید قدم بزند و خلق کند. برای درک بهتر این مطلب تصاویر قبل و بعد از طراحی یک فضای اداری را مشاهده نمایید تا دریابید چگونه خلاقیت در استفاده از رنگ سبز و بافت چوب، یک فضای قدیمی و سرد را به دفتر کار گرم و دلپذیری بدل نموده
ولایت ما را پذیرا باشند
و به سخنان ما عمل کنند
و با دشمنان ما مخالفت ورزند ؛
پس هر که اینگونه نباشد از ما نیست.
امام رئوف (ع):«خرد هیچ مرد مسلمانی کامل نباشد تا آن گاه که ده خصلت در او باشد؛
به خیر او امید رود.
شرّش به کسی نرسد.
خیر اندک دیگری را بسیار شمارد.
خیر بسیار خود را اندک داند.
هر چه حاجت از او خواهند خسته نشود.
از طلب علم در تمام عمرش به ستوه نیاید.
فقر در راه خدا را از توانگری دوست تر داشته باشد.
خواری در راه خدا را از عزت یافتن از طریق دشمن او خوش تر داشته باشد.
گمنامی را از شهرت بیشتر بخواهد....
امام هشتم (ع) می فرمایند:
-مال جمع نمی شود مگر به سبب پنج خصلت: بخل زیاد،آرزوی دراز،آزمندی چیره (بر انسان)،ترک صله ی رحم (رسیدگی به خویشان) و انتخاب دنیا بر آخرت.
همسر امام رضا (ع) بانوی پاکدامنی به نام سبیکه بود.وی صاحب فرزندی شد که خط امامت از طریق آن فرزند ،جوادالائمه(ع)،ادامه یافت.علاوه بر سبیکه که «ام الولد»بود،مورخان از امّ حبیبه ،دختر مأمون نیز یاد کرده اند که در جریان ولایتعهدی ،مأمون،با انگیزه ی خاص سیاسی،وی را به ازدواج امام در آورد ، ودختر دیگرش ام ّ الفضل را نیز بعدها به همسری امام جواد (ع) در آورد.
هر انسانی دارای کیان و ارزش نفسانی است و با این ارزش و کرامت است که در میان دیگران زندگی و تلا ش می کندو در روابط اجتماعی خود از دیگران توقع دارد که منزلت و کیان او را حفظ کرده ،به او احترام بگذارند.پیشوایان ما نیز پیش از همگان به این موضوع توجه داشته اند و برای شخصیت و کرامت انسانی ارزش قائل بوده اند.
در این پست سرگذشتی آورده ام که حاکی از رفتار محترمانه ی امام رضا(ع) با اقلیت های دینی بوده است.
یاسر ،خادم امام هشتم(ع)،می گوید:
نامه ای از نیشابور به مأمون رسید به این مضمون که مردی زرتشتی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال
ا
و را میان نیاز مندان تقسیم کنند.قاضی
نیشابور اموال اورا میان نیازمندان قسمت کرده است.مأمون که در
این باره نظر امام رضا(ع)
را جویا شد،آن حضرت فرمود :«زرتشتیان هرگز
برای مسلمانان وصیت نمی
کنند . نامه ای به
قاضی نیشابور بنویس و دستور بده تا به
مقدار مال او از بیت المال بردارد و آن را میان
نیازمندان زرتشتی قسمت کند.»
ریّان بن شبیب نیز می گوید:
از امام رضا(ع) پرسیدم :خواهرم برای گروهی از مسیحیان وصیت
کرده است که مالی را به آنان دهم و
من میخواهم آن مبلغ را به مسیحیان ندهم،بلکه به مسلمانان ببخشم . آیا مجازم؟
آن حضرت
فرمود:«وصیت
را همانطور که خواسته شده اجرا کن. خداوند متعال گفته است:
-هر کس آن وصیت را بعد از شنیدنش
تغییر دهد گناهانش بر گردن کسانی است که آن را تغییر می دهند.»
اخلاق اجتماعی یکی از عناصر مهم شخصیت انسان و کاشف
ایمان و روحیات انسان است. پیشوایان
دین و
از جمله امام رضا(ع) خود را از مردم
می دانستند و آنان را دوست داشتند و به شیوه ای مطلوب با مردم به
معاشرت می
پرداختند؛ چنانکه صدوق به نقل از ابراهیم بن عباس درباره ی معاشرت امام رضا(ع) با
مردم
می گوید:
هیچ گاه ندیدم در سخن خود با دیگران درشتی کند .*
هیچ گاه ندیدم سخن کسی را قطع کند .*
هرگز درخواست کسی را که از عهده انجام آن بر می آمد ، رد نمی کرد . *
هرگز پا ی خود را در حضور دیگران دراز نمی نمود .*
هرگز در حضور دیگران تکیه نمی کرد .*
هرگز ندیدم که با خادمان خود تندی کند . *
هیچ گاه در حضور دیگران آب دهان نمی انداخت . *
هرگز اورا ندیدم که قهقهه کند ، بلکه خنده ی او تبسم بود .*
خانواده کانونی است که هرچه با صفا تر باشد زندگی شیرین تر
و توفیقات انسان بیشتر خواهد بود . از این
رو امام رضا(ع)در اشاره به اهمیت این کانون ،برخی عواملی را که در صفا و گرما
بخشیدن به خانواده کمک می کند ، گوشزد کرده
و فرموده است:«أَحسَنُ الناسِ
أِیماناً أحسَنَهُم خُلُقاً و اَلطَفَهُم
بِأهلِهِ وَأَنا أَلطَفَکُم بأهـــلی»؛کسی که ایمانش برتر از دیگران است ،
اخلاقش نیکوتر و به خانواده اش مهربان تر
است و من نسبت به خانواده ی خود مهربان ترم.
از همان روزی که دست حضرت«قابیل»
گشت آلوده به خون حضرت «هابیل»
ازهمان روزی که فرزندان «آدم»
-صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی-
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید؛
آدمیت مُرد،گرچه آدم زنده بود!
ازهمان روزی که «یوسف»رابرادرها به چاه انداختند.
ازهمان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند.
آدمیت مرده بود! بعد،دنیا،هی پُر از آدم شد و این آسیاب،
گشت و گشت ، قرن ها از مرگ آدم هم گذشت.
ای دریغ،آدمیت برنگشت!
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است!
من که از پژمردن یک شاخه گل ،
از نگاه ساکت یک کودک بیمار،از فغان یک قناری در قفس،
از غم یک مرد در زنجیر،حتی قا تلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام،زهرم در پیاله ،اشک و خونم در سبوست،
مرگ او را از کجا باور کنم؟
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.
فرض کن یک شاخه گل هم درجهان هرگز نرُست.
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست!
در کویری سوت و کور ، درمیان مردمی با این مصیبت ها صبور،
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق ،
گفتگو از مرگ انسانیت است!
«مشیری»